بسیاری از مردم با این تصور اشتباه که کسب درآمد زیاد از بازارهای مالی ساده است و بزوری ثروتمند خواهند کرد وارد حرفه معامله گری میشوند. اما همه افراد حرفهای در این زمینه هم نظرند که کسب سود از بازار سهام به هیچ عنوان کار ساده ای نیست. شما باید یک استراتژی مناسب داشته باشید، اصول مدیریت سرمایه را رعایت کنید و مهمتر از همه اصول روانشناسی ترید را بدانید و به کار ببندید. بدون رعایت این اصول نمیتوانید معملات سود ده زیادی داشتهباشید. هر ترید آزمونی است که میزان کنترل شما بر احساساتان را نمایش میدهد.
ورود به بازارهای مالی و حرفه معامله گری مانند راه اندازی کسب و کار شخصی است. تنها معدود افرادی که وارد این دو حوزه میشوند موفق خواهند بود. هر رستوران موفقی که در اطراف خود می بینید نمایانگر صدها رستورانی است که شکست خوردهاند. همینطور به ازای هر تریدر موفق صدها تریدر شکست خورده وجود دارند که با ضرر و سرخوردگی از بازار خارج شدهاند. هر کسی میتواند وارد حرفه ترید شود، همانطور که هر کسی میتواند کسب و کار خودش را راه بیندازد و همه چیز به تلاش و کوشش فرد باز میگردد.
بیشتر معامله گران روی تحلیل تکنیکال، تحلیل بنیادی و سایر شیوه های تحلیل متمرکز میشوند یا به مشاوران سرمایه گذاری برای دریافت سیگنال های سود آور، تکیه میکنند. اما همه استراتژیها و مشاوران دچار خطا میشوند و پول از دست میدهند.
مهمترین بخش ترید یا معامله گری در بازارهای مالی خرید و فروش نیست، بلکه رفتار، افکار و احساساتی است که قبل، هنگام و بعد از معامله هر تریدر انجام می دهد. تغییرات قیمت سهام مورد معامله، تحت کنترل شما نیست اما نحوه واکنش شما به آن انتخاب شماست! این جنبه از فعالیت در بازارهای مالی روانشناسی ترید یا روانشناسی معامله گری نامیده میشود که در واقع شناخت وضعیت ذهنی معاملهگر شامل تمامی رفتار، افکار و احساسات وی است و به اندازه تحلیل تکنیکال و فاندامنتال و هر شیوه تحلیلی دیگر حائز اهمیت است.
درک دقیق از ضرر و اجتناب از ریسک
ریسک گریزی به معنای تمایل به اجتناب از ریسک کردن است. این اصطلاح سرمایه گذاران را توصیف میکند که تنها در معالاتی وارد میشوند که پتانسیل بازدهی آنها بالاتر از حد متوسط باشد. در معامله گری ریسک یعنی نوسان قیمت و معاملات با ریسک بالا یعنی نوسان قیمت بالا که یا شما را ثروتمند میکند یا پول شما را خواهد بلعید. سرمایه گذاری های محافظه کارانه در طول زمان به آرامی رشد خواهد نمود و قابل اتکا هستند. به لحاظ ریسک پذیری افراد به سه دسته ریسک گریز، بی تفاوت به ریسک و عاشق ریسک تقسیم میشوند که در مقاله ای جداگانه مفصل بدان پرداخته خواهد شد و در ادامه بیشتر درباره مفهوم اجتناب از ریسک و تاثیرات آن خواهیم گفت.
احساسات اغلب تصمیمات مرتبط با سرمایه گذاری را جهت میدهند. دنیای تجارت مملو از مثالهایی است که نشان میدهند چگونه ترس و طمع موجب ورود به معاملات در زمان اشتباه و در جهت اشتباه شده است. همینطور محققین اقتصاد رفتاری به بررسی این موضوع پرداخته اند که چگونه ترس از پشیمانی سرمایه گذاران به سمت سرمایه گذاری های ضعیف سوق داده است. به عنوان مثال سرمایه گذاران برای اجتناب از حس پشیمانی موقعیتهای معاملاتی خود را بیش از حد زود یا خیر دیر خاتمه میدهند تا نکند با ضرر از معامله خارج شوند.
درگیری احساسات و ریسک گریزی باعث میشود افراد بر اساس حدس تصمیم گیری نمایند. زمانی که احساس می کنیم معامله بعدی ما سود ده است برای انجام آن عجله میکنیم و زمانی که کمی تردید داریم اینقدر تصمیم گیری را به تاخیر میاندازیم تا موقعیت مناسب معاملاتی را از دست میدهیم. چالش اصلی در حرفه معامله گری درک دقیق ریسک، کنترل احساسات و اجرای یک معامله آرام و منطقی است. معامله گران همواره باید مراقب این موضوع باشند که اعتماد به نفس بیش از حد در حرفه معامله گری می تواند درک درست احساسات را با مشکل رو به رو کند.
محققان دانشگاه آلبانی در مورد توانایی افراد برای پیش بینی دقیق احساساتشان بعد از ضررهای مالی یک مطالعه دو مرحله ای انجام دادند. در مرحله اول از دانشجویان خواسته شده که تصور کنند اگر در قمار 150 دلار از دست بدهند چه احساسی خواهند داشت و میزان ناامیدیشان را ارزیابی کنند.
یک هفته بعد در مرحله دوم از همان دانشجویان خواسته شد تا در یک قمار واقعی شرکت کنند و احساساتشان بعد از شکست را ثبت نمایند. نتایج نشان داد افرادی که زیاد قمار انجام میدهند در پیش بین عواطف خود بعد از باختن در قمار ناتوان هستند و دچار اشتباه میشوند آنها نمیتوانند به درستی پیش بینی کنند بعد از ضررهای مالی چه حال و روزی خواهند داشت!
در واقع اعتماد به نفس بیش از حد و معامله بیش از حد ممکن است توابعی از ناتوانی ار پیش بینی دقیق پیامدهای عاطفی و آتی زیانهای مالی باشد.
اگر فرد اعتماد به نفس زیادی در حرفه معامله گری داشته باشد با خود فکر خواهد کرد که اگر ببازد اتفاق خیلی بدی نخواهد افتاد، در واقع اگر فرد احساسات منفی بعد از شکست در معامله را پیش بینی نکند با ریسک کردن هیچ مشکلی نخواهد داشت. در مقابل افرادی که با معامله گری مشکل دارند معمولا عواقب و احساسات منفی بعد از شکست را ناخوشایندتر از آنچه هست ارزیابی می کنند. در واقع حس اجتناب از پشیمانی کارکرد محافظتی دارد یعنی زمانی که فکر میکنید بعد از معامله ضرر میکنید تمایلی به انجام آن ندارید.
اگر شما معاملات پرریسک زیادی انجام میدهید و بهای آن را میپردازید احتمالا روی عواقب احتمالی ناشی از ضرر مالی فکر نمیکنید و بهتر است روی احساس باخت تمرکز کنید و به این شکل روی تصمیمات معاملاتی خود بازبینی کنید و به این شکل با احتمال بیشتری شیوه معاملاتی خود را مدیریت و در واقع ریسک خود را مدیریت میکنید. فراموش نکنید مواقعی وجود دارد که احساسات ما در توانایی ما برای انجام معاملات منطقی و آرام اخلال ایجاد می کنند.
پذیرش انتقاد
معامله گران تازه کار فکر میکنند همیشه باید حق با آنها باشد و پیش بینی هایشان درست از آب در بیاید. این میل در انسان بسیار قوی است و معامله گران تازه کار برای اجتناب از پذیرش اشتباهشان بر اساس همین میل دچار خطاهای رفتاری در ترید میشوند. آنها تمایل به حفظ یک معامله ضرر ده را دارند تا شاید به سود برسند در واقع نمیتوانند بپذیرند که با تحلیلی اشتباه وارد یک معامله اشتباه شدهاند و همینطور ممکن است از ورود به موقعیتهای معاملاتی برای اجتناب از مواجه با نتایج تریدهای بد دوری کنند. این میل را باید و میتوان کنترل نمود. تریدری که آگاهانه یا ناآگاهانه تمایل دارد که حتما حق با او باشد در لحظات بحرانی و درست وسط موقعیتهای معاملاتی اسیر این احساس یا نیاز میشود.
فرد زمانی که خود را سرکوب می کند و ترسیده است از ترید دوری میکند. هر تریدر تا زمانی که تریدهای زیادی انجام نداده باشد هرگز به بازار مسلط نخواهد شد. پذیرش بازخوردها و انتقادها برای تبدیل شدن به یک ترید موفق امری حیاتی است.
فکر می کنید چرا پذیرش انتقاد اینقدر سخت است؟
دلیل اول این موضوع به این باور در انسان اشاره دارد که اگر از من انتقاد شود حتما بی کفایت هستم! ما بازخوردها یا انتقادات را به عنوان یک مسئله هویتی در نظر می گیریم که نشان از نقصی بزرگ در ما دارد که قطعا این یک فرض اشتباه است. انتقادات را باید به عنوان ابزار پیشرفت در نظر گرفت نه یک نقص شخصیتی و هویتی! در واقع باید سعی کرد به انتقادات ماهیت احساسی نداد و به عنوان اطلاعاتی که می تواند باعث پیشرفت ما شوند به آنها نگاه کرد. این خطا در مکتب شناختی رفتاری، شخصی سازی افراطی نامیده میشود.
دلیل دوم این موضوع به نیاز غیر منطقی انسان به کامل بودن یا کمال گرائی افراطی باز میگردد. ما اغلب فکر میکنیم اگر همیشه حق با نباشد موفق نخواهیم شد. این طرز تفکر از دوران مدرسه با ماست، در آن دوران ما معمولا یک فرصت برای اثبات خود داشتیم و اگر این فرصت را از دست می دادیم با نگاههای سنگین و واژگانی نا مناسب که احساس بیکفایتی را به ما نتقل مینمود رو به رو میشدیم. بسیاری از مردم با این طرز فکر آموخته شده از دوران مدرسه وارد این حرفه میشوند که البته اصلا نیاز به چنین باور و طرز فکری در این بازار و حرفه وجود ندارد. شما میتوانید در محیطهای آزمایشی کار را شروع کنید و به مرور وارد محیط واقعی شوید و با معاملات کمریسک و با ارزش پایین کار خود را ادامه دهید و سعی کنید همواره از اشتباهات خود بیاموزید. در واقع چیزی برای ترسیدن وجود ندارد.
قطعا هیچ دلیلی برای عدم پذیرش انتقادات و اشتباهات وجود ندارد و الزاما هر انتقادی به اشتباهی که از ما سر زده اشاره ندارد و گاها تنها یک نکته برای بهود کاری و شخصی است. مسیر تبدیل شده به یک تریدر حرفه ای از مسیر خودشناسی عبور میکند و بهتر است در این مسیر از کمک یک کوچ، منتور یا راهنما استفاده شود. در واقع هر چقدر اطلاعات بیشتری از خود بدست بیاورید و هر چقدر بیشتر و بهتر خود را بشناسید، بهتر می توانید توانایی های خود را بهبود ببخشید. در واقع زمانی که تمام خطاها و اشتباهات و محدودیتهای خود را پذیرفتید می توانید ماهرانه و سود آورد ترید کنید.